سلام دوستان
هر چند در مسافرتم و فرصت آپدیت کردن وبلاگم را نداشتم اما فرصت کوتاهی پیدا کردم مطلبی رو به بهانه ایام اعتکاف با اقتباس از یادداشت های تمثیلی حاج آقای قرائتی براتون می نویسم:
بسم الله الرحمن الرحیم
به بهانه ایام اعتکاف( 13 – 15 ماه رجب)
چرا برخی دعا ها مستجاب نمی شود؟
با دوستم حمید بحثم شده بود به او گفتم حمید به خدا اشتباه می کنی اعتکاف نمی ری خوب فرصتیه که با خدا آشتی کنی و دوباره ارتباط برقرار کنی!
حمید گفت : برو بابا تو هم دلت خوشه اگه قرار بود خدا به من توجه کنه اینقدر صداش می کنم جوابم را می داد ولی من هر چی صداش می کنم جوابم را نمی ده دعاهایم را مستجاب نمی کنه؛ مگه خداوند نفرموده: ادعونی استجب لکم؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم؛
پس چرا دعاهای منو استجابت نمی کنه؟!
گفتم:خوب حتما نوع دعاکردنت مشکل داره
و شروع کردم شرایط دعا کردن رو براش بیان کردن:ببین اگه کسی به دیگری بگوید در صورتی که با مشکلی برخورد کردی به من زنگ بزن تا کمکت کنم این جمله لوازم و شرایطی داره از جمله شرایط:
حالا حمید جان راستشو بگو تو وقتی مشکلت را با خدا در میان می گذاری این چیزها رو رعایت می کنی
حمید گفت:کدوم چیزها؟
گفتم: از جمله شرایط دعا اینه که:
1. رفاقت و بندگی خود را با خدا حفظ کنی ؛ خدا به کسانی پاسخ می دهد که رابطه خود را با او حفظ کرده باشند اما اگر کسی دائم دنبال گناهه و حرف های خدا را گوش نمی کنه و بنده خوبی برای او نبوده چطور انتظار دارد خدا به حرف هایش گوش کند؟!
2. اخلاص خیلی مهمه باید حواسمان جمع باشه که داریم با خدا حرف می زنیم نه این که فقط یه چیزهایی رو لق لق زبان کنیم بفهمیم چی داریم از خدا درخواست می کنیم دعاهایمان محض ریا و خود نمایی نباشد.
3. دعا کردن آدابی داره از جمله این که با وضو باشیم؛ بسم الله بگوییم؛ در مکان مقدسی مثل مسجد باشه؛ قبل از دعا خدا را با اسم های نیک بخوانیم؛ صلوات بفرستیم استغفار کنیم و امید به استجابت داشته باشیم؛ رو به قبله دعا کنیم ؛ چند مرتبه "یا الله" بگوییم؛ نعمت ها را بر زبان جاری کنیم؛ از خدا تشکر کنیم و...
4. توقع نا بجا نداشته باشیم آنچه وظیفه ما بوده را انجام داده باشیم بعد از خدا بخواهیم آن را به نتیجه برساند مثل این که درسمان را خوب نخونده باشیم بعد از خدا بخواهیم ما رو در کنکور قبول کنه اما اگه تلاش نکرده باشیم بعد دعا کنیم خدایا ما رو توی امتحان موفق کن این توقع بی جاست.
گذشته از همه این ها گاهی ما از خدا چیزی را در خواست می کنیم اما خداوند خیر و صلاح ما را در آن نمی داند چون او از آینده کار خبر دارد و بهتر می داند که اگر دعا را استجابت کند چه اتفاقی می افتد.
گاهی خداوند استجابت دعا را تاخیر می اندازد چون من را خوب می شناسد می داند اگر دعا را فورا مستجاب کرد من هم می روم و پشت سرم را هم نگاه نمی کنم اما چون خدا مرا خیلی دوست دارد و می خواهد من بیشتر با او انس بگیرم مرا معطل می کند تا کمالات بیشتری کسب کنم.
گاهی خداوند می خواهد مرا آزمایش کند ببیند نا امید می شوم یا نه. و ما هرگز نباید از درگاه خدا ناامید شویم .
کاین درگه او درگه نو میدی نیست.
میلاد با سعادت امام باقر علیه السلام و فرارسیدن ماه رجب ماه عبادت مبارک
الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکرالله
آیا برای کسانی که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان را به یاد خدا نرم و فروتن گردد
آهای !
خوابی یا بیدار ؟ آره با خودتم ؛ خودتو به اونراه نزن
با خودتم ای که داری خودتو از رحمت خدا دور می کنی!
با توام ای که غرق گناهی!
با توام ای که در خود بزرگ بین!
با توام ای که خودتو غرق در پلیدیها کردی !
وقتش نرسیده بیدارشوی ؟
نمی خوای با خدا آشتی کنی؟
صدایش مىکنم! و باز صدایش مىکنم! ولی بیدار نمىشود. گویا اصلاً نمىشنود! نفسم را مىگویم!
بیدار شو! تو فکر می کنی که براى استراحت فرصت دارى؟ نمىدانى که دیگر زمانى باقى نمانده است؟ نمىدانى که همین الان هم، زمان بسیار گذشته است؟ مگر خبر نداری که باید رفت؟ مگر نمىدانى که ماندن یعنى مردن! یعنى آلوده به گناه شدن ! یعنى...
با تو هستم! بیدار شو!
خوب گوش کن! آیا صدایى نمىشنوى؟ بهتر گوش کن! کسى تو را مىخواند! کسى تو را به خویش دعوت مىکند! خدا دارد تو را به سوی خویش می خواند می گوید ماه رجب آمده ماه من است بیا در خانه ام باهام آشتی کن نمی خواهم اینقدر ازم دور شی بنده من
آیا وقتش نرسیده ؟ آیا وقتش نرسیده؟
خدایا ! چه کنم؟!
هر چه نفسم رو صدا می کنم انگار نه انگار که دارم باهاش صحبت می کنم .غبار گناه سراپای اونو گرفته
خدایا کمکم کن غبار رو از روش بردارم شاید بتونم زنگار دلمو پاک کنم تا صدای تو به گوشش برسه.
راستی وضعیت شما چطوره؟ اونایی که منتظر بودند با خدا آشتی کنند و پیش خودشان مرتب امروز و فردا می کردند آیا امروز که تازه وارد ماه خدا شدیم وقتش نشده در خونه خدا بروند و باهاش آشتی کنند عواقب دوری از خدا رو می دونید!
برخی از عواقب دوری از خدا :
1. تنگى معیشت در دنیا که شخص ، دائماً در فقر و تنگى به سر مى برد ; هر چند زندگى دنیاى خوبى هم داشته باشد ; یعنى به آن حد هم قانع نمى شود و دائماً در فقر و تنگى به سر مى برد ; هر چند زندگى دنیاى خوبى هم داشته باشد ; یعنى به آن حد هم قانع نمى شود و دائماً چشم به اضافه تر از آن مى اندوزد ; بنابراین ، صرف نظر از غم و اندوه و اضطراب و ترسى که از نزول آفات و روى آوردن ناملایمات و فرا رسیدن مرگ و بیمارى دارد ، و صرف نظر از اضطرابى که از شر حسودان و کید دشمنان دارد . همواره با آرزوهایش و ترس از فراق آنچه به دست آورده ، به سر مى برد . و غرق در شهوات و حرص و طمع مى شود .
هر کس از یاد من روى گردان شود ، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت ، و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم » (طه ،124)
2 . هواپرستى و افراط ;( آیه 28 سوره کهف)
3 . باعث انجام زشتى ها و منکرات است ;( آیه 45سوره عنکبوت)
تنگى زندگى ، بیشتر به سبب کمبودهاى معنوى ، و نبودن غناى روحى است . به جهت عدم اطمینان به آینده ، و ترس از نابود شدن امکانات موجود ، و وابستگى بیش از حد به جهان مادّه است و آن کس که به خدا ایمان دارد و دل به ذات پاک خداوند متعال بسته ، در همه این نگرانى ها در امان است .
دختر جوان و عفیفه ای تماس گرفت و مشکلش را اینطورمطرح کرد:
- محل کارم یکی از همکاران بهم گفته می خواهم باهات صحبت کنم از اون موقع تا حالا دلم مثل سیرو سرکه می جوشه نمی دونم می خواهد باهام دوست بشه یا تقاضای خواستگاری کنه؟ به نظرشما چطور باهاش برخورد کنم ؟
- نگران نباش وقتی به شما مراجعه کرد از دو حال خارج نیست اگه خواست از شما خواستگاری کنه بگو ببخشید شما می تونید پدرو مادرتونو خونه ما بیارید با پدر و مادر من صحبت کنند رسما خواستگاری کنید من نمی توانم پنهانی با شما صحبتی داشته باشم؛ اگر هم تقاضای دوستی کرد که این جوابش مفصله اگه حوصله داری برات توضیح می دهم
- سراپا گوشم
- نخست یادآور شوم که حفظ دستورها و حریم هاى الهى براى زن و مرد به جهت سالم ماندن جامعه اسلامى از هر گونه پلیدى و گناه ، منافاتى با حضور زن و مرد در فعالیت هاى سیاسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، و.. . ندارد ; همچون حضرت زهرا(علیها السلام) . بنا براین اگر مطلبی مطرح می شود حضور زن در جامعه نفی نمی شود .
قرآن ، در ابعاد مختلف به مسئله روابط دختر و پسر پرداخته که مى توان به چند مورد کلى اشاره کرد:
الف) ـ احکام نگاه کردن زن و مرد نامحرم به یکدیگر;
ـ سفارش به رعایت حیا و عفت و پاکدامنى;
ـ رعایت حفظ حجاب;
ـ نشان ندادن زینت ها به نامحرم;
قرآن ، در دو آیه 31 و 32 سوره نور ، توجه مردان و زنان را به این نکات جلب مى کند و مى فرماید: زن و مرد مؤمن باید از نگاه به نامحرم بپرهیزند; یعنى از مشاهده تمام آنچه نگاه به آنها حرام است ، چشم برگیرند و باید حیا ، عفت و پاکدامنى خود را در همه زمینه ها حفظ کنند . به زنان مؤمن به خصوص مى فرماید: حجاب خود را ، حتى در مورد زینت ها ، حفظ کنند ، و مقنعه خود را بر سینه خود افکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود].
مى فرماید: خداوند از خیانت چشم ها آگاه است و از آنچه در سینه ها پنهان است خبر دارد . این نگاه کردن به نامحرم ممنوع شده است (سوره مومن؛20).
ب) در مورد راه رفتن مى فرماید: زنان نباید هنگام راه رفتن پاهاى خود را چنان به زمین بکوبند که صداى خلخال هایشان به گوش رسد . (نور ، 32)
اسلام این قدر در مورد حفظ عفت عمومى حساس است و از عوامل دیگرى که به آتش شهوت جوانان دامن مى زند ، برحذر مى دارد .
قرآن ، در این خصوص قضیه دختر حضرت شعیب(علیه السلام) را نقل مى کند; آنگاه که یکى از دختران شعیب به طرف موسى(علیه السلام)براى ابلاغ پیام پدر آمد; او با نهایت حیا گام بر مى داشت . نتیجه اینکه زنان مسلمان نیز باید در راه رفتن حیا داشته باشند . نقل شده که دختر شعیب براى راهنمایى از پیش رو حرکت مى کرد و موسى از پشت سرش و چون باد به لباس دختر مى وزید ممکن بود بدنش دیده شود و حیا و عفت موسى اجازه نمى داد چنین شود ، به دختر گفت: من از جلو مى روم . بر سر دو راهى ها و چند راهى ها مرا راهنمایى کن . معلوم مى شود مردان هم باید در راه رفتن حیا داشته باشند .
ج) سخن گفتن با نامحرم: صحبت کردن اگر به قصد لذت بردن نباشد و تحریک و تهییج شهوت و یا مفسده اى را در پى نداشته باشد اشکال ندارد؛ ولى در روایات اخلاقى و تربیتى اهل بیت(علیهم السلام) ، سفارش شده که از روابط مرد و زن نامحرم به حد ضرورت کاسته شود که بر پایه این روایات سازنده بسیارى از گفت و شنودهاى موجود در جامعه که گاه از حد متعارف نیز فراتر مى رود ، بى جا مى نماید .
مى فرماید: «.. . به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید! احزاب؛ 32» البته مخاطبان اولیه این آیه ، همسران پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) بوده اند که در واقع سفارش به همه زنان مؤمن تا آخر دنیاست .
اما درباره مشکل شما: قرآن کریم دوستى پنهانى میان مرد و زن نامحرم [به خصوص جوان]را منفى و نامشروع معرفى کرده; آنجا که مى فرماید: «امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده ، و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال ، و طعام شما براى آنان حلال است . و [بر شما حلال است ازدواج با ] زنان پاکدامن از مسلمانان ، و زنان پاکدامن از کسانى که پیش از شما کتاب آسمانى به آنان داده شده; به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید; در حالى که خود پاکدامن باشید; نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانى دوست خود بگیرید.. . .»
کلمه «اخدان» که در آیه آمده ، جمع «خدن» و در اصل به معناى دوست و رفیق است; امّا به طور معمولى به افرادى گفته مى شود که با جنس مخالف خود ارتباط پنهانى دوستى برقرار مى سازند .
بنابراین ، رابطه پنهانى میان زن و مرد نامحرم حتى اگر در حد صحبت کردن و آشنا شدن جهت ازدواج باشد، با هر روش؛ چت ؛ نامه ؛ حضوری؛ تلفنی و... بستر و دامى براى وسوسه شیاطین محسوب مى شود و بسیار خطرناک است
مى فرماید: «یأیّها الَّذین ءَامنوا لاتتبعوا خطوت الشیطـن و من یتَّبع خطوت الشیطـن فإِنَّه یأمُرُ بالفحشاء و المنکر.. .; اى کسانى که ایمان آورده اید! از گام هاى شیطان پیروى نکنید . هر کس پاى برجاى گام هاى شیطان نهد [گمراه شود]; زیرا او امر به فحشا و منکر مى کند.. . .»
خصوصیات و ویژگى هاى ملکوتى و عرفانى سوره مبارکه کوثر و ارتباط آن با صدیقه طاهره حضرت زهرا(سلام الله علیها)
واژه «کوثر» در لغت به معناى چیزى است که شأنیت کثرت داشته باشد .
در این سوره مبارکه یک معناى جامع و وسیع دارد و آن «خیر کثیر و فراوان است » و مصادیق آن زیاد است ; مانند:
1. شهرى در بهشت ،
2. حوضِ خاصِ رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در بهشت یا در محشر.
3. فاطمه زهرا(علیها السلام) و اولاد طاهرینش(علیهم السلام) .
4. اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت.
5. علماى امت .
6. قرآن و فضایل بسیار آن .
7. مقام نبوت .
8. تفسیر قرآن .
9. تخفیف شرایع و احکام .
10. اسلام .
11. توحید .
12. علم و حکمت .
13. مقام محمود و.. .
جمله «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ» از بابِ شکرِ نعمتِ عطا کردن «کوثر» بیان شده است .
جمله «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَرُ» خطاب به آن شخصى (عاص بن وائل ) است که به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) زخم زبان زد و به آن حضرت گفت: «تو اجاق کور هستى » ; یعنى فرزند پسر ندارى ، پس دنباله ندارى .
خداوند متعال ، مى فرماید: «اى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بدان که محققا شماتت گوى تو اجاق کور است.»
برخى از ویژگى هاى ملکوتى و عرفانى سوره کوثر:
«إِنَّـآ أَعْطَیْنَـکَ الْکَوْثَرَ»:
1 . یعنى ما به تو حوض کوثر دادیم تا تشنگان امت را سیراب کنی از شرابى که مستی ندارد.
2 . ما تو را خیر کثیر دادیم ; یعنى تو را بهترین موجودات در نظام خلقت انتخاب کردیم و تو را نقطه دایره همه حوادث و اتفاقات قرار دادیم و به تو مقامى دادیم که احدى چنین مقامى نداشته و نخواهد داشت به طورى که همه موجودات از صفات کمال و جمال تو مدد مى گیرند .
3 . تو را شرط توحید قرار دادیم ; به تو علم اولین و آخرین آموختیم ; معلم و تربیت کننده تو ما بودیم .
4 . واژه «کوثر» که به معناى کثرت مى باشد ، مطلق است و محدودیت ندارد . این کثرت ، به وجودى متصل است که پایان پذیر نیست ; یعنى تمامى موجودات ، به خاطر برکت «کوثر» که به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عطا شده است ، از نعمات مادى و معنوى الهى بهره مى برند ; به ویژه آن که شناخت خداوند به سبب وجود مقدس پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) امکان پذیر است ؛ به همان دلیل که گفتیم او شرط توحید است.
5 . روشن ترین مصداق «کوثر» که به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عطا شده است حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) است ; زیرا نسل آن حضرت به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت . فخر رازى مى گوید:
«معناى سوره این است که خداوند به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نسلى مى دهد که در طول زمان باقى مى ماند . ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند ، در عین حال جهان مملو از آنهاست ; این در حالى است که از بنى امیه شخص قابل ذکرى در دنیا باقى نماند .»
6 . این سوره سه پیشگویى بزرگ را در بر دارد:
الف) نوید «خیر کثیر»
ب) نوید به بقاى نسلى از جانب پیامبر(صلى الله علیه وآله)
ج) خبر از ابتر و بى دنباله بودن دشمنان آن حضرت.
سئوال و جواب اعرابی با پیامبر اعظم:
گفتم : می خواهم داناترین مردم باشم
فرمود: از خدا بترس
گفتم :می خواهم همیشه در رحمت باشم
فرمود: با خلق خدا نیکی کن
گفتم :می خواهم از سوی دشمن به من ضرری نرسد
فرمود: همواره به خدا توکل کن
گفتم : می خواهم در چشم مردم خوار و ناچیز نباشم
فرمود:پرهیزگار باش و تقوا پیشه کن
گفتم : می خواهم عمرم طولانی باشد
فرمود: صله رحم بجا بیاور( با بستگان رفت و آمد داشته باش)
گفتم: می خواهم روزی ام وسیع و زیاد باشد
فرمود: همیشه با وضو باش
گفتم :می خواهم با آتش جهنم نسوزم
فرمود: چشم و زبان خود را ببند( مواظب آن ها باش)
گفتم : می خواهم بدانم گناه با چه چیز محو و پاک می شود
فرمود:با تضرع و توبه و پشیمانی به حال بدبختی خود
گفتم : می خواهم سنگین ترین و با وقارترین مردم باشم
فرمود: از کسی چیزی درخواست مکن
گفتم می خواهم پرده عصمتم دریده نشود
فرمود: پرده عصمت کسی را پاره مکن
گفتم : می خواهم قبرم تنگ نباشد
فرمود:سوره تبارک را مدام بخوان
گفتم : می خواهم مالم بسیارشود
فرمود:سوره واقعه را هر شب بخوان
گفتم :می خواهم فردای قیامت ایمن باشم
فرمود: شب ها قبل از خواب به ذکر خدا مشغول باش
گفتم :می خواهم خداوند را در نماز حاضر بیابم
فرمود: هنگام وضو گرفتن بسیار دقت کن
گفتم می خواهم از خواص باشم
فرمود: در کارها صداقت را پیشه کن
گفتم : می خواهم عذاب قبر نداشته باشم
فرمود: دامان خود را پاک نگه دار
گفتم :می خواهم در پرونده عملم گناه نباشد
فرمود: به پدر و مادرت نیکی کن
ایام تابستان فصل اردوهای دانش آموزی است که من رو هم درگیر خودش کرده چون برای من هم اوقات فراغت دانش آموزان اهمیتی بسیار دارد بنابراین چند روزی است که همه کارهای خودم رو کنار گذاشتم و به عنوان مربی عقیدتی دانش آموزان ؛ مسئولیت تدریس مباحث اعتقادی را برعهده گرفته ام.
آنچه که هنگام مراسم اختتامیه دوره اول طرح ولایت توجه مرا جلب کرد مطلبی بود که دانش آموزان هنگام خدا حافظی بدان اشاره کردند و آن شباهت های زیادی اردوی با دنیا بود ؟
برای همین بود که خواستم برای شما بنویسم چرا دنیا شبیه اردو است:
1. هر اردویی آغازی دارد و سرانجامی « ان ما توعدون لآت و ما انتم بمعجزین (انعام 134) »دنیا محل گذر است برای آدما تولدی دارد و مرگی «کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون/ هر نفسی طعم مرگ را خواهد چشید و به سوی خدا خواهید رفت.
2. بالاخره هر اردویی به پایان می رسد و مانند دنیا زودگذر است؛ با خوشی ها
و بدی هایش زود به پایان می رسد و بچه ها هم به خانه برمی گردند. انا لله و انا الیه راجعون ؛ ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم آن که آورد مرا باز برد در وطنم.
ما زبالاییم و بالا می رویم.
3. همه دست اندرکارانی که برنامه اردو را راه اندازی می کنند برای این کار خود هدف مهمی را دنبال می کنند
آمدن ما در این دنیا نیز به خاطر هدفی است « افحسبتم انما خلقناکم عبسا و انکم الینا لاترجعون؛ آیا گمان می کنید ما شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما باز نمی گردید؟ »
4. خیلی ها وقتی به اردو می روند وقتی سبزه ها و باغ پر از میوه و امکانات تفریحی را در اردوگاه دیدند یادشان می رود که برای چه به اردو آمده اند بنا براین تمام وقت خود را به غفلت میگذرانند وقتی وارد اردوگاه می شوند هدف را فراموش و به بازی و خوشگذرانی می پردازند و از برنامه های تربیتی و سازنده اردو فراری اند «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین والقناطیرالمقنطره من الذهب والفضة والخیل المسومة؛ علاقه به شهوت ها یی همچون زن فرزند طلا و جواهرات مرکب های آنچنانی ... برای مردم جذابیت عجیبی دارد .
ما آدم ها هم مثل اهل اردو به زرق و برق دنیا خود را مشغول می کنیم « اولئک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالاخرة( بقره 86) آنان کسانی هستند که زندگانی دنیا را به آخرت فروختند »
ولی آدمای زرنگ همواره دنبال هدف هستند و لحظه ای از آن غفلت ندارند؛ بالاخره تو این امر یک عده به هدف میر سند یک عده مشغول بازی « منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الاخره( آل عمران 152)
برخی دنیا را بر می گذینند و برخی آخرت را
ولی یادتون نره « و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو؛ زندگانی دنیا جز بازیچه نیست مبادا خود را مشغول سازی و از هدف رسیدن به کمال و سعادت اخروی باز بمانی!
5. عاقلان اهل اردوگاه سعی می کنند بهره کافی را به خاطر این همه دوری از پدر و مادر و دوری از خانه ببرند و ضرر نکنند اما نا اهلان و بازی گوشان در خسرانند و جذابیت های تفریحی را ترجیح می دهند « بل تؤثرون الحیاة الدنیا ( اعلی 16)»
چرا که آنان تنها به همین نوع از جذابیت ها می اندیشند «زُین للذین کفروا الحیاة الدنیا( بقره 212) زندگانی دنیا برای کافران مزین شده و شیرین است چون جلو تر از آن را نمی بینند. و غافل از این که « و ماالحیاة الدنیا الا متاع الغرور( حدید 20) زندگانی دنیا جز کالایی فریبنده نیست .
بنابراین دنیا همچون اردویی است و اردو هم به مانند دنیا .
اگر به یاد داشته باشید در یکی از پست های گذشته درباره موسیقی مطالبی رو به عرض رسوندم یکی از بازدید کنندگان گرامی مطلبی را در کامنت به من تذکر دادند که به ناچار این پست رو به نکته ای تکمیلی درباره موسیقی اختصاص می دهم.
simayetoazdoor.persianblog.com راحله (یکشنبه 4/4/1385 - 2:0 ص ) |
مفسران ذیل این آیات مطالب مفصلی دارند که حاصل آن به شرح ذیل است:
باید توجه داشت که فاسد شدن قلب ، امر اختیارى نیست که بگوییم : «من کارى مى کنم که فاسد نشوم » ، بلکه اگر مقدمات آن حاصل شود ، قلب خود به خود زنگار گرفته ، فاسد مى شود و گوش دادن به نوارهاى مبتذل (ترانه ) یکى از آن مقدمات است .
علماى شیعه اتفاق نظر دارند سوره هل اتی و یا هیجده آیه(از آیه 5 «إنّ الأبرار .. .» تا آیه 22 «.. . و کان سعیکم مشکوراً») از آن درباره حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)و خادمه آن ها فضه نازل شده است . علامه امینى در «الغدیر» این شأن نزول را از 34 نفر از علمای معروف اهل سنت نقل کرده است ; بنابراین این شأن نزول در بین اهل سنت هم مشهور ، بلکه متواتر است .
شأن نزول :
ابن عباس مى گوید : «حسن و حسین(علیهما السلام) بیمار شدند ، پیامبر(صلى الله علیه وآله)با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند و به على (علیه السلام)فرمودند : اى ابوالحسن ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى کردى . على (علیه السلام) ، فاطمه(علیها السلام)و فضه که خادمه آن ها بود ، نذر کردند که اگر آن ها شفا یابند ، سه روز روزه بگیرند .
چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند ، در حالى که از نظر مواد غذایى دست خالى بودند . على (علیه السلام)سه مَن جو قرض نمود و فاطمه(علیها السلام)یک سوم آن را آرد کرد و سه قرص نان برای افطار سه روزشان تهیه کرد . هنگام افطار مسکینی بر در خانه آمد و گفت :
«السلام علیکم یا أهل بیت محمد(صلى الله علیه وآله); سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمانان هستم ، غذایى به من بدهید» .
آن ها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند .
روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذایى را آماده کرده بودند (همان نان جوین ) یتیمى بر در خانه آمد ، آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند . (باز با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند) در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد ، باز سهم غذاى خود را به او دادند . هنگامى که صبح شد ، على (علیه السلام)دست حسن و حسین (علیهما السلام)را گرفته بود ، خدمت پیامبر آمدند ، وقتى پیامبر آن ها را مشاهده کرده ; دید از شدت گرسنگى مى لرزند . فرمود : این حالى را که در شما مى بینم براى من بسیار گران است ; سپس برخاست و با آن ها حرکت کرد . هنگامى که وارد خانه فاطمه(علیها السلام)شد ، دید در محراب عبادت ایستاده در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشم هایش به گودى نشسته ، پیامبر(صلى الله علیه وآله)ناراحت شد ; در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت : اى محمد! این سوره را بگیر ، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى گوید ; سپس سوره «هل أتى» را بر او خواند» .
به صحرا بنگرم صحراته بینم
به دریا بنگرم دریاته بینم
به هر جا بنگرم کوه و در دشت
نشون از قامت رعناته بینم
راستی تا به حال برای گردش و تفریح به بیابان رفتی ؟ جنگل چطور ؟ به دریا هم سری زدی؟ رودخانه که حتما رفتی !
صدای نوای زیبایی را در چنین اماکنی می توان شنید این همان موسیقی طبیعی است که خداوند برای ما به عنوان یه نعمت عرضه کرده است این همان خوراک روح است
من و شما چقدر از این خوراک روح تغذیه کردیم ؟ چقدر از آن را بی بهره گذاشتیم ؟ آیا تا به حال سعی نکردیم آن را تغییر بدهیم و به صداهای ناهنجار تبدیل کنیم؟!
یه روز داشتم از اهواز به اندیمشک می رفتم توی یه سواری نشستم خسته بودم از خستگی خوابم برد میان خواب با شنیدن صداهای ناهنجاری از خواب بیدار شدم متوجه شدم آقای راننده از خواب من کمال استفاده رو برده یه آهنگ تاپ خارجی گذاشته آره ظاهرا از نوع اکسیژن بود خیلی گوش خراش بود تا بیدارشدم گفتم جوان حیفه شما از نعمت جوانی و سلامتی برخورداری گوش و روح و روانت رو به این صداهای ناهنجار عادت بدی ؟!
آخه ما جوونا چیزی نداریم تا باهاش خوش باشیم جز همین نوارها مگه این ها مشکل داره ؟
گفتم کم نه ! شما دنبال خوراک روح می گردید؛ ولی به آن غذای مسموم می دهید این آهنگ ها به منزله سم برای روح شماست نه تنها شما رو سیر نمی کند بلکه بیمارتون می کنه. بی خود نیست که موسیقی غنایی در قرآن هم مورد نهی واقع شده .
ببخشید کجای قرآن درباره موسیقی اشاره شده؟
اولا:غنا و موسیقى مبتذل و مطرب، و گوش دادن آن به اجماع فقهاى شیعه حرام است، و در قرآن کریم آیاتى هست که مسلمانان را از غنا و این گونه موسیقى نهى مى فرماید:
1. «و من الناس من یشترى لهوالحدیث لیضلّ عن سبیل الله...;(لقمان، 6) بعضى از مردم سخنان بیهوده را مى خرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهى را به استهزاء گیرند. براى آنان عذابى خوار کننده است.» یکى از مصادیق لهوالحدیث ـ که حرام است ـ موسیقى و غناست.
2. «فاجتنبوا الرجس من الأوثن واجتنبوا قول الزّور...;(حج،30) از بت هاى پلید اجتناب کنید و از سخن باطل بپرهیزید» این جا هم یکى از موارد قول زور (سخن باطل) که حرام است موسیقى و غناست;
3. آیه «وَ الَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا;(فرقان،72) بندگان خاص خداوند (عباد الرحمن) کسانى هستند که شهادت به باطل نمى دهند (و در مجالس باطل شرکت نمى کنند). و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى گذرند.
4. آیه «وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ;(مؤمنون،3) مؤمنان کسانى هستند که از لغو و بیهودگى روى گردانند.
5. آیه «وَ إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْه;(قصص،55) هر گاه چیز بیهوده اى بشنوند از آن روى مى گردانند.
به هر حال تکلیف ما این وسط چیه موسیقی غنایی چیه؟
آهنگ ها و آوازها را مى توان به سه دسته تقسیم کرد:
الف) آهنگ ها و آوازهایى که به شیوه مجالسِ عیش و عشرت و محافلِ رقص و پایکوبى اجرا مى شود و انسان را از حالتِ اعتدالِ فکرى و ذهنى دور مى سازد و به بى بند و بارى، لاقید بودن و بى تعهّد زیستن دعوت و تشویق مى کند که اصطلاحاً به آن «ساز و آوازهاى مبتذل» مى گویند.
ب) آنهایى که هم از نظر محتوا (مضمون اشعار) داراى معنایى با شکوه و زیباست و هم از نظر اجرا، خوب و زیبا اجرا مى شود و در عین حال تناسب و شباهتى با ساز و آوازهاى مجالس لهو، عیش و عشرت و فساد ندارد. گوش دادن به نوع اوّل حرام است; امّا نوع دوم اشکال ندارد.
ج) ساز و آوازهایى که نسبت به آن شک داریم و نمى دانیم آیا از نوع اوّل است تا از آن پرهیز کنیم و یا از نوع دوم است تا پرهیز لازم نباشد. گوش دادن به موارد مشکوک (نوع سوم) اشکال ندارد; امّا بهتر است که به این نوع آهنگ ها هم گوش نکنیم.
چرا یه مدت ننوشتم؟!
دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتاخت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
حدود پانزده روز است که نتوانستم پست جدیدی را به عنوان یک پست قرآنی در وبلاگ از قرآن بپرس ایجاد کنم چون احساس کردم باید به نوشته هام یه رنگ و لعاب قرآنی بدم مثل این که اسم قرآن رو با وبلاگم یدک می کشم بنابراین با خودم فکر کردم دیدم قرآن زیبایی های بسیاری داره ولی من هر چه تلاش کردم نتونستم با یادداشت های خودم اون زیبایی ها رو به دنیا نشان بدهم تصمیم گرفتم دیگه ننویسم تا این که با خودم عهد ببندم از این به بعد جوری بنویسم که لاء قل خیالم راحت بشه حق قرآن رو در حد توانم ادا کردم آخه بیخود نیست که قرآن ازامثال من نزد خدا شکایت می کنه که چرا اونو از مهجوریت در نیاوردم چرا به مردم نگفتی قرآن فقط مال مراسم عروسی توی سفره عقد قرائت در مراسم ختم و یا برای بالا سر گرفتن هنگام مسافرت نیست ،
آنقدر قرائت قرآن به مراسم های عزاداری خلاصه شد که متاسفانه حتی برای برخی از بچه مسلمون ها هم شرطی شده اونا هم فکر می کنند مثلا اگه توی وبلاگ من تلاوت قرآن پخش بشه معنایش اینه که وبلاگ من عزاداری داره؟!
به نظرشما قرآن فقط برای این چیزا اومده ؟!
این همون قرآن نیست که بارها دشمنان اسلام تلاش کردند نقطه ضعفی از اون بگیرند اما نه تنها موفق نشدند بلکه بر رسوایی خود افزودند ؟
این همون قرآنی نیست که هنوز کسی را یارای هماوردی با آن نیست ؟
چند وقت پیش من قرائت " لو انزلنا " عبدالباسط رو برای یه جوون مسیحی گذاشته بودم بدون اغراق می گویم 20 دقیقه تمام در سکوت بسر می برد سپس رو کرد به من و گفت : وقتی به تلاوت قرآن گوش می کنم مو به بدنم سیخ می شه.
راستی آدما گاهی چقدر شبیه ماشین می شن ؛ به روز مره گی می افتن ؛ خودم و می گفتم گاهی فکر می کنم من هم مثل یه ماشین وظیفه ام اینه که فقط بنویسم مثل یه ماشین متنی رو در اختیار جوون ها بگذارم یا گاهی فکر می کنم من هم مثل اون چهار پایی که کارش حمل کتابه فقط دارم یه سری معلومات رو با خودم حمل
می کنم ثمره اش هم اینه که گه گداری یه چیزایی از اونا رو روی صفحه وبلاگم
می نویسم مثل یه ماشین اتوماتیک
اما این نوشته روح داشته باشه ؟ در خواننده تولید انرژی کنه؟ وجود اونو تسخیر کنه ؟ ووووو بالاخره قرآن رو از مهجوریت دربیاره؟
نه! تو این باغ ها نیستم ، خواب دیدی خیر باشه!!
بگذریم، من کجا و این حرف ها کجا؟!